جدول جو
جدول جو

معنی گوی انگل - جستجوی لغت در جدول جو

گوی انگل
گوانگله، دکمه که به لباس می دوزند، تکمه
تصویری از گوی انگل
تصویر گوی انگل
فرهنگ فارسی عمید
گوی انگل
(اَ گَ)
گوی انگله. حلقه ای که تکمۀ پیراهن در آن اندازند تا بسته شود. (از بهار عجم) :
دست زوار و حلقۀ در تو
هر دو با یکدیگر چو گوی انگل.
کمال اسماعیل.
شوخیش چون کند آشفته به چوگان دو دست
برباید ز گریبان قمر گوی انگل.
طالب آملی (از بهار عجم).
رجوع به گوانگل و گوانگله و گوی انگله شود
لغت نامه دهخدا
گوی انگل
گوی انگله: دست زوار و حلقه در تو هر دو با یکدیگر چو گوی انگل. (کمال اسماعیل)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ گَ لَ / لِ)
گوی انگل. تکمه و حلقه را گویند که بر گریبان پیراهن و غیره دوزند، چه گوی به معنی تکمه و انگله به معنی حلقه باشد که گوی در آن اندازند و گاهی آن حلقه را نیز گوی انگله میگویند. (برهان قاطع). حلقه ای که تکمه در آن اندازند. (انجمن آرا) (آنندراج) (فرهنگ سروری). دگمه و مادگی. قزن قفلی. گوگ. گوگه و گوک. گوانگل و گوانگله و گوی انگل. رجوع به هریک از این کلمات شود:
از شکفۀ شاخسار جیب گشاده چو صبح
ساخته گوی انگله دانۀ در خوشاب.
خاقانی.
بر جیب کمال آن مقدس
گوی انگله ای است چرخ اطلس.
خاقانی.
جیب گهر شکوفه و گوی انگله است غنچه
کز باد نوبهاری آکنده شد به عنبر.
خاقانی.
گوی انگلۀ قباچه گر بگشایی
بر من ز بهشت هشت در بگشایی.
کمال اسماعیل (از فرهنگ سروری).
، جوز گره و آن نوعی از گره باشد، کنایه از آفتاب است. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(اَ گُ /گَ)
گوانگله. گوی انگل. گوی انگله:
هر آن گوانگل زرین که چرخ از اختران سازد
لباس عمر او را چون طرازی جاودان زیبد.
اثیرالدین اخسیکتی (از انجمن آرا) (آنندراج).
ای کریمی که کند چرخ ز خورشید و هلال
جامۀ قدر تو را هر سر مه گوانگل.
کمال الدین اسماعیل (از رشیدی).
رجوع به گوانگله و گوی انگل و گوی انگله شود
لغت نامه دهخدا
تکمه و حلقه ای که بر گریبان پیراهن و جامه دوزند: بر جیب کمال آن مقدس گوی انگله ایست چرخ اطلس. (تحفه العراقین)، حلقه ای که تکمه مذکور در آن رود، نوعی از گره باشد جوز گره، آفتاب
فرهنگ لغت هوشیار