گوی انگله. حلقه ای که تکمۀ پیراهن در آن اندازند تا بسته شود. (از بهار عجم) : دست زوار و حلقۀ در تو هر دو با یکدیگر چو گوی انگل. کمال اسماعیل. شوخیش چون کند آشفته به چوگان دو دست برباید ز گریبان قمر گوی انگل. طالب آملی (از بهار عجم). رجوع به گوانگل و گوانگله و گوی انگله شود
گوی انگله. حلقه ای که تکمۀ پیراهن در آن اندازند تا بسته شود. (از بهار عجم) : دست زوار و حلقۀ در تو هر دو با یکدیگر چو گوی انگل. کمال اسماعیل. شوخیش چون کند آشفته به چوگان دو دست برباید ز گریبان قمر گوی انگل. طالب آملی (از بهار عجم). رجوع به گوانگل و گوانگله و گوی انگله شود
گوی انگل. تکمه و حلقه را گویند که بر گریبان پیراهن و غیره دوزند، چه گوی به معنی تکمه و انگله به معنی حلقه باشد که گوی در آن اندازند و گاهی آن حلقه را نیز گوی انگله میگویند. (برهان قاطع). حلقه ای که تکمه در آن اندازند. (انجمن آرا) (آنندراج) (فرهنگ سروری). دگمه و مادگی. قزن قفلی. گوگ. گوگه و گوک. گوانگل و گوانگله و گوی انگل. رجوع به هریک از این کلمات شود: از شکفۀ شاخسار جیب گشاده چو صبح ساخته گوی انگله دانۀ در خوشاب. خاقانی. بر جیب کمال آن مقدس گوی انگله ای است چرخ اطلس. خاقانی. جیب گهر شکوفه و گوی انگله است غنچه کز باد نوبهاری آکنده شد به عنبر. خاقانی. گوی انگلۀ قباچه گر بگشایی بر من ز بهشت هشت در بگشایی. کمال اسماعیل (از فرهنگ سروری). ، جوز گره و آن نوعی از گره باشد، کنایه از آفتاب است. (برهان قاطع)
گوی انگل. تکمه و حلقه را گویند که بر گریبان پیراهن و غیره دوزند، چه گوی به معنی تکمه و انگله به معنی حلقه باشد که گوی در آن اندازند و گاهی آن حلقه را نیز گوی انگله میگویند. (برهان قاطع). حلقه ای که تکمه در آن اندازند. (انجمن آرا) (آنندراج) (فرهنگ سروری). دگمه و مادگی. قزن قفلی. گوگ. گوگه و گوک. گوانگل و گوانگله و گوی انگل. رجوع به هریک از این کلمات شود: از شکفۀ شاخسار جیب گشاده چو صبح ساخته گوی انگله دانۀ در خوشاب. خاقانی. بر جیب کمال آن مقدس گوی انگله ای است چرخ اطلس. خاقانی. جیب گهر شکوفه و گوی انگله است غنچه کز باد نوبهاری آکنده شد به عنبر. خاقانی. گوی انگلۀ قباچه گر بگشایی بر من ز بهشت هشت در بگشایی. کمال اسماعیل (از فرهنگ سروری). ، جوز گره و آن نوعی از گره باشد، کنایه از آفتاب است. (برهان قاطع)
گوانگله. گوی انگل. گوی انگله: هر آن گوانگل زرین که چرخ از اختران سازد لباس عمر او را چون طرازی جاودان زیبد. اثیرالدین اخسیکتی (از انجمن آرا) (آنندراج). ای کریمی که کند چرخ ز خورشید و هلال جامۀ قدر تو را هر سر مه گوانگل. کمال الدین اسماعیل (از رشیدی). رجوع به گوانگله و گوی انگل و گوی انگله شود
گوانگله. گوی انگل. گوی انگله: هر آن گوانگل زرین که چرخ از اختران سازد لباس عمر او را چون طرازی جاودان زیبد. اثیرالدین اخسیکتی (از انجمن آرا) (آنندراج). ای کریمی که کند چرخ ز خورشید و هلال جامۀ قدر تو را هر سر مه گوانگل. کمال الدین اسماعیل (از رشیدی). رجوع به گوانگله و گوی انگل و گوی انگله شود
تکمه و حلقه ای که بر گریبان پیراهن و جامه دوزند: بر جیب کمال آن مقدس گوی انگله ایست چرخ اطلس. (تحفه العراقین)، حلقه ای که تکمه مذکور در آن رود، نوعی از گره باشد جوز گره، آفتاب
تکمه و حلقه ای که بر گریبان پیراهن و جامه دوزند: بر جیب کمال آن مقدس گوی انگله ایست چرخ اطلس. (تحفه العراقین)، حلقه ای که تکمه مذکور در آن رود، نوعی از گره باشد جوز گره، آفتاب